خیره‌شدن یکی از عاداتِ همیشگیم بود، مخصوصا وقتی که در مقابلِ یکی‌دیگه از زیبایی‌های خدا قرار می‌گرفتم؛ عظمت، بزرگی و همین‌طور با عظمت‌بودنِ کوه‌ها و رشته‌کوه‌ها، عجیب فکرِ منو به خودش درگیر می‌کرد، مخصوصا اگر تفکرِ بزرگی پشت همه‌ی این عظمت نهفته باشه. با دو لیوان شیرموز بستنی سَروکَلَش پیدا شد، با یک لبخند، تُندتُند اومد سمتمو یکی از لیوانا رو داد دستم؛ گفت: زود بُخور تا بستنیش آب نشده! الحق که هوای خیلی گرمی هم بود، به زور یک سایبون پیدا کرده بودیم و چپیده بودیم زیرش و تُندتُند لیوانای شیرموزمون رو سَر می‌کشیدیم؛ یکم که جیگرم حال اومد رو کردم بهشو گفتم: به این کوه‌ها نگاه کن؛ خیلی از ماها انعکاسِ کوه‌ها رو تجربه کردیم اما کم‌تر کسی به این موضوع توجه کرد که همه‌ی ما انسان‌ها در باطن به همین صورت عکس‌العمل نشون می‌دیم. این عکس‌العمل‌ها در واقع هیچ‌ربطی به حالات احساسی ما نداره، بلکه هر انسان بسته به نوع رفتار، بر پایه‌ی رفتار، رفتاری مشابه و یا عکسی رو به معرض نمایش می‌ذاره؛ به نوعی شبیه به یک چالشِ ذهنیه که توی ذهن اتفاق می‌افته.

اولین نوعِ رفتاری که خیلی بینِ مَردم شایعه است، کُنشِ ساده و در مقابلِ واکُنشِ ساده است؛ چقدر امروز روزِ قشنگیه؛ چقدر امروز احساسِ بهتری دارم؛ چقدر این لباس بهت می‌آد؛ قراره شب بریم خونه‌ی مامان اینا؛ من می‌رم سَرِکوچه یک سِری چیزا بخرم و بیام؛ می‌شه ساعت ششِ‌صُبح بیدارم کنی؟؛ بریم بیرون یک چَرخی با هم بزنیم؟؛ دیشب اخبارو دیدی؟؛ چقدر دیشب با اون فیلمه خندیدیم. 

نوع دوم رفتاری بیش‌تر مربوط به انسان‌های خجالتیه، مخصوصا اون‌هایی که به شدت توی بیانِ یک موضوع، به خودشون سخت می‌گیرن و به کلی رودربایستی دارن؛ کُنشِ سخت در مقابلِ واکُنشِ ساده؛ می‌تونم امروز این جزوه رو ازتون قرض بگیرم؟، می‌تونم با موبایلتون یک تماسِ شخصی داشته باشم؟؛ اجازه هست شمارتون رو داشته باشم؟؛ می‌تونم بپرسم الان ساعت چنده؟؛ استاد، می‌تونید این مطلب رو دوباره توضیح بدید؟؛ مامان، من به یک نفر علاقمند شدم؛ می‌تونم اون رنگ لباستون رو هم ببینم؛ می‌تونم بپرسم قیمت این کفش چقدره؟ می‌تونم پول این کالا رو فردا براتون بیارم؟

سومین نوع رفتاری مربوط به مباحثِ حساسِ زندگیه، چیزهایی که نه گفتنش، نه شنیدنش، از دیدگاهِ خیلی از افراد زیاد جالب نیست و هر کسی از قبول این مسئولیت سخت، شونه خالی می‌کنه؛ کُنشِ سخت در مقابل واکُنشِ سخت؛ دیشب بابارو از دست دادیم؛ ما نمی‌تونیم با هم ازدواج کنیم؛ متاسفانه دادگاه فلانی رو محکوم کرد؛ فلان کشور با ویزای ما موافقت نکرد؛ من از شرکت اخراج شدم؛ ما ورشکست شدیم؛ شما زیاد نمی‌تونید زنده بمونید؛ این آخرین دیدارِ ماست.

نوع آخر رفتاری رو من، فاجعه نامگذاری می‌کنم؛ کلماتی ساده ولی در عینِ‌حال مُخرب، مباحثی که به زبانِ خیلی ساده، قوانینِ دُرستِ رفتاری رو نقض می‌کنن؛ کُنشِ ساده در مقابلِ واکُنشِ سخت؛ تو خیلی بی‌استعدادی؛ ازت متنفرم؛ می‌دونستی خیلی خودشیرینی؟؛ تو هیچی نیستی؛ اشتباه کردم باهات ازدواج کردم؛ خیلی بی‌عرضه‌ای؛ فقط بلدی حرف بزنی؛ تو مایه‌ی آبروریزی هستی؛ شرمم می‌آد بگم تو پسرم هستی؛ هیچ‌وقت فکر نکردم که یک دُختر دارم...

همیشه یادت باشه که کلمات بزرگ‌ترین تاثیر رو توی زندگی هر شخصی ایفا می‌کنه؛ برای این‌که بتونی این کلمات رو انتقال بدی، در درجه اول باید ظرفیت طرفِ مقابلت رو در مقابل کلماتی که می‌خوای ادا کنی بسنجی؛ یادت باشه، همیشه مخرب‌ترین چیزها، پشت ساده‌ترین کلمات نهفته است؛ یاد بگیر که هیچ‌وقت حتی ساده‌ترین کلمات رو هم به ساده‌ترین شکلِ ممکن به زبان نیاری، چون گاهی‌وقتا روی همین کلماتِ ساده هم نمی‌شه سَرپوش گذاشت!

آخ آخ؛ این شیرموزم رفت واسه خودش! بپر جنگی برو دو تا دیگه بخر و زود بیا که رسما بخار شدیم!