نوجوانی را با این تصور پشت سر گذاشته‌ام: "شکست، مقدمه‌ی پیروزی است"، اما حال که دوران جوانی را به عینه لمس می‌کنم، به باوری عمیق‌تر از باور گذشته رسیده‌ام، باوری که همیشه به من گوشزد می‌کند: "شکست، لازمه‌‌ی پیروزی است". فی‌الواقع همیشه از شکست خوردن می‌ترسیدم و همین امر باعث می‌شد همیشه در رویا، زندگی را لمس کنم تا آنکه در واقعیت به آن جامه‌ی عمل بپوشانم. حال که عمری بیشتر از گذشته از من رفته است خوب می‌دانم که برای رسیدن به پیروزی و همچنین لمس هر چه بیشتر آرمان‌هایم، باید لباس رزم بر تن کنم و خودم را برای شکست‌های پی در پی آماده کنم؛ حال می‌دانم استادی را که امروز به آن لقب "شکست ناپذیر" داده‌اند، در گذشته نچندان دور شکست‌های بسیار مهیبی را در زندگی شخصی‌اش متحمل شده است، شکست‌هایی که هر روز و هر ثانیه آن را در قلب و روحش صیقل می‌دهد تا مبادا فراموش کند زمین خوردن می‌تواند چه درد مهلکی برایش به ارمغان بیاورد.